انکار کردن غم در نهایت شما را غمگینتر میکند

هیچکس نمیخواهد که دائم غمگین باشد. این را به عنوان یک حقیقت جهانی میتوانیم قبول کنیم. همه ما تلاش میکنیم که از غم دوری کنیم؛ اگر چه برای همه ما اتفاق می افتد که گاهی غمگین شویم. مثلا پایان یافتن رابطههای عاطفی، شکست تحصیلی، ناامیدی در روابط شخصی، کلافگی در محل کار و غیره همگی میتوانند ما را غمگین و ناامید کنند. در سالهای اخیر، گفتوگوهای فراوانی در مورد خوشبختی، اهمیت خوشبختی، اینکه چگونه به دنبال خوشبختی برویم، کجا خوشبختی را پیدا کنیم و هر چیزی که میتوانید درمورد خوشبختی به آن فکر کنید، انجام شده است.
صنعت «خودیاری» (Self-help) به خصوص در آمریکا بسیار گسترده عمل کرده و توسعه یافته است. هزینههای صرف شده در این صنعت، در ایالات متحده به ۱۱ میلیارد دلار میرسد. حتی چند سال قبل، هنگامی که شهربازی دیزنی در آمریکا را بازسازی کردند، عنوان پروژه را «بازآفرینی خوشبختی» گذاشتند. افراد بسیاری در دنیا دغدغه مراقبت از خود و خودیاری را دارند و میتوان دهها سخنرانی TED درباره این موضوع در شبکه جهانی یافت.
بخوانید: مراقبت از خود چگونه میتواند برای داشتن زندگی بهتر به ما کمک کند؟
البته این رویکرد تا حدودی مشکلساز است. همان طور که امیلی اصفهانی، نویسنده، در سخنرانی TED به آن اشاره کرده است: بهتر است تمرکز کمتری بر روی «خوشبختی» و بیشتر بر روی «پیدا کردن معنا در زندگی» داشته باشیم. معنای زندگی ترکیبی از «قصد» و «رفتارهای هدفدار» است و به پیدا کردن خودتان و هدفتان بستگی دارد.
یکی از مشکلاتی که در این مبحث وجود دارد، تاثیر متقابل شادی و غم بر روی یکدیگر است. در دنیای بدون غم، شادی نیز نخواهد بود. این مسیری صاف از احساسات است. اگر غم را تجربه نکرده باشید، چگونه میتوانید مفهوم شادی را درک کنید؟
خوشحالی نسبی است و میتوان آن را همچون قلهای در نظر گرفت. چرا قله؟ فقط به خاطر تفاوت ارتفاعی با سایر سطوح اطرافش دارد. یک زمین صاف شبیه قله نیست، درست است؟ شادی و غم و اندوه هم به همین صورت هستند. هنگامی که یکی نباشد دیگری نیز نمیتواند مفهومی داشته باشد.
هنگامی که شما از غم و اندوه دوری میکنید، شادی نیز به همان میزان، در زندگیتان کاهش مییابد. زندگی در نهایت تجربه کردن شرایط و موقعیتهای متفاوت است. فاصله گرفتن از غم و رنج به معنای دوری از تجربههای جدید است. در حالی که شما از غم و رنج فاصله می گیرید، هم زمان از شادی و لذت نیز فاصله میگیرید و غرق تفکر درباره موضوعاتی میشوید که شاید هرگز اتفاق نیافتند.
راه بهتر این است که به زندگی چنین نگاهی داشته باشیم: «پیشرفت؛ نه کمال»
کمال دست نیافتنی است، همانطور که «خوشبختی کامل و واقعی» نیز دست نیافتنی است. به این مفهوم «اصل پیشرفت» گفته میشود. جشن گرفتن پیروزیهای کوچک به شما کمک میکند که به روش خودتان از لحظات ساده قدردانی کرده و شادی را تجربه کنید. ذهن شما بسیاری از اوقات نیاز دارد که احساس خوشحالی کند. اگر نگاهمان را عوض کنیم و به جای آنکه به زندگی به عنوان هدفی کوتاه مدت نگاه کنیم، آن را به عنوان سفر و مسیری در نظر بگیریم، میتوانید تصویر بزرگتر را ببینید و بالا و پایینها را به عنوان بخشی از مسیر پیشرفت خواهید دید.
بالا و پایینها بخشی از مسیر هستند
هیچکس زندگی بیعیب و نقص ندارد. هر کسی چالشها و مشکلات خود را دارد. هنگامی که احساس ناامیدی میکنید، شما روی موقعیت اکنون تمرکز دارید؛ در حالی که هنوز به قله نرسیدهاید. مطمئن باشید که در زندگی موفقیتهای بیشتری برای شما اتفاق خواهد افتاد، به همین دلیل لازم است که نگاه شما به قله باشد.
احساسات خود را بررسی کنید و پیروزیهای کوچک را در این مسیر جمعآوری کرده و به آنها توجه کنید
هنگامی که شما در زندگیتان با شکستی مواجه شدید، ممکن است که آن را شکستی بزرگ در نظر بگیرید. اما در تصویر بزرگتر، این شکست سرازیری کوچکی است که در مسیر پیشرفت و صعود قرار دارد.
اگر از احساسات هر روزه خود آگاه باشید، متوجه خواهید شد که برخی روزها شما خوشحالتر و برخی روزها غمگينتر هستید. روزهای بد به ندرت پیش میآیند. بهتر است که به جای آنکه الان بر روی اتفاق ناخوشایند تمرکز کنید، با خود خاطرات خوب را مرور کنید. این خاطرات به شما کمک میکنند تا دوران سختی را پشت سر بگذارید.
از «اصل پیشرفت» استفاده کنید
میتوانید با بررسی کردن احساساتتان شروع کنید. این کار باعث میشود که به خودآگاهی بیشتری برسید. همچنین میتوانید روزانه موفقیتهای کوچک را روی کاغذی یادداشت کنید؛ یا روش «۱ به ۳» را انجام دهید. به این صورت که 3 نکته مثبت و یک نکته منفی سازنده را یادداشت میکنید. در آخر هفته شما 21 نکته مثبت و 7 نکته منفی درباره خود میدانید که میتوانید روی آنها تمرکز کنید و پیشرفت کنید. این نکات پایههای اصلی برای فعالیت و پیشرفت هفته آینده را به شما نشان میدهند.
در پایان خوب است به این نکته توجه کنیم که غم یا شادی، هیچکدام به تنهایی کلید سعادت و موفقیت ما را در دست ندارند. برای اینکه زندگی متعادل و خوشایندی داشته باشیم، باید بتوانیم «غم»، «شادی»، و علاوه بر اینها سایر احساسات و هیجانات را در موقعیتهای مختلف تجربه کنیم. هیجانات به ما کمک میکنند نیازهای خود را بهتر بشناسیم و در جهت برآورده ساختن این نیازها، یا همان موفقیت و پیشرفت، در زندگی قدم برداریم.
نویسنده: مریم مجد