معرفی کتاب بدن هرگز دروغ نمی‌گوید

آلیس میلر، نویسنده این کتاب، روانشناس سرشناسی است که با تحلیل تجارب بیمارانش، نشان می‌‌دهد که چطور تحقیر و سرخوردگی و خشم فروخوردهی شده‌ی دوران کودکی، خودش را در بزگسالی بروز می‌دهد.

دغدغه‌ی اصلی میلر در این کتاب، بررسی تاثیراتی است که انکار هیجانات قوی روی ما می‌گذارند. چنین انکاری، بیشتر به نام اصول اخلاقی و دینی به ما تحمیل شده و می‌شود؛ با تاکید برفرمان چهارم مبنی بر احترام به پدر و مادر“.

و موضوع اصلی این کتاب، بررسی تناقضاتیست بین چیزی که احساس می‌کنیم، چیزی که بدن ما ثبت می‌کند و یا چیزهایی که ما فکر می‌کنیم باید احساس کنیم تا با هنجارها و استانداردهای رایج هماهنگ باشند. میلر در این کتاب عقیده راسخی دارد مبنی بر اینکه پیروی از یک هنجار رفتاری خاص دیرینه مثل نیکی و احترام به پدر و مادر، اغلب مارو از قبول احساسات واقعی خودمون دور نگه می‌‌دارد. در نتیجه ما بهای آن را با ابتلا به بیماری‌های مختلف جسمی می‌پردازیم. و این کتاب مملو از مثالهایی است که این فرضیه را تایید می‌کند.

میلر در این کتاب، نظریه‌اش رو در سه بخش شرح می‌دهد:

بخش اول به قسمت‌هایی از زندگینامه‌ی چند نویسنده‌‌‌ی مشهور از جمله داستایوفسکی، نیچه، ویرجینیا وولف، مارسل پروست ومیپردازد که به صورت ناخودآگاه واقعیت دوران کودکی خودشان را در آثارشان منعکس کردند و نویسنده اثرات پایدار انکار احساسات و هیجاناتشان را در بزرگسالی و همچین ارتباطی که با نحوه‌ی مرگشان دارد بررسی می‌کند.

«همه‌ی آنها در طول زندگیشان، به پدر و مادر خود احترام گذاشتند؛ حتی اگر پدر و مادرشان ضربات سختی به آنها وارد کرده بودند. آنها میل به کشف واقعیت، وفاداری به خود، ارتباط خالصانه و درک و تفاهم را در محراب احترام به پدر و مادر قربانی کردند، به امید اینکه دوست داشته شوند و طرد نشوند. آنچه در آثار آنها منعکس شده، از خود واقعیشان جداست؛ باری است که فرمان چهارم بر دوششان گذاشته و آنها را در زندان انکار زندانی کرده. این انکار هم منجر به بیماریهای سخت و مرگ زودرس شد».

در بخش دوم کتاب نویسنده گزارشی می‌دهد از افرادی که با عزمی راسخ آماده شدند تا با واقعیت‌های دوران کودکیشان روبه‌رو بشوند و پدر و مادرشان را با دید واقعگرایانه ای ببینند و هیجانات خودشان را آگاهانه درک و احساس کنند و آنها را در حضور شخص دیگری به عنوان درمانگر ابراز کنند تا به رهایی برسند.

«بلوغ واقعی یعنی انکار نکردن واقعیت. یعنی فهمیدن رنجهای فروخورده و پذیرش آگاهانه و درک داستان ذخیره شده در بدن به جای سرکوب آن»

«رسیدن به بزرگسالی، نه با تحمل خشونت‌ها، بلکه با شناسایی واقعیت خودمان، و همدردی با کودک آزاردیده‌ی درونمان میسر می‌شود»

در بخش سوم و انتهایی کتاب نویسنده به بررسی اختلالی می‌پردازد که می‌تواند با ترتبیت اشتباه و انکار احساسات در ارتباط باشد. و داستانی بر اساس واقعیت، از روند پیشرفت درمان مراجعی رو می‌نویسد که توانسته از اختلال بی‌اشتهایی عصبی رهایی پیدا کند.

«ترس، اصلی ترین احساسی است که در زمان کودکی، سرکوب (فروخورده یا به اجبار فراموش) می‌شود، اما در سلولهای بدن ذخیره می‌شود. کودکی که کتک می‌خورد، باید مدام از وجود ضربه‌های جدید بترسد، ولی از طرفی هم نمی‌تواند به این آگاهی برسد که در معرض رفتار خشن قرار دارد. به همین صورت کودکی که نادیده گرفته می‌‌شود، نمی‌تواند درد خودش را آگاهانه تجربه کند، چه برسد به بیان آن. چون می‌ترسد کاملا به حال خودش رها و تنها شود.

این احساسات سرکوب شده، در بزرگسالی با اتفاقات کاملا عادی و معمولی تحریک می‌شود و باز می‌گردد»

بدن‌ هرگز دروغ نمی‌گوید کتاب قابل تامل و چالش برانگیزیست که باورها و ارزش‌های ما را نشونه می‌گیرد و باعث می‌شود هنگام مطالعه‌ی این کتاب احساسات مختلفی را تجربه کنیم.

این کتاب می‌تواند برای پدران و مادران و همچنین برای افرادی که احساس می‌کنند از دوران کودکی آسیبی را به همراه دارند مفید واقع شود و همچنین می‌تواند نقطه‌ی آغازی باشد برای تعمق بیشتر و قدمی برای نزدیکتر شدن به دنیای درون‌روانی خودمان.

کتاب: بدن هرگز دروغ نمی‌گوید (اثرات پایدار تربیت خشن)

نویسنده: آلیس میلر

مترجم: امید سهرابی نیک

نشر نو

اشتراک گذاری

مطالب بیشتر
 به راهنمایی نیاز دارید؟
اسکرول به بالا