روش درمانی شناختی رفتاری و یا CBT یک روش درمانی مبتنی بر صحبت کردن و مهارت آموزی است.
نسبت به سایر روشها دورهی کوتاه مدت تری داره، حدود ۱۰ الی ۲۰ جلسه و شاید به همین دلیله که استقبال بیشتری ازش میشه.
تمرکز این شیوهی درمانی روی مسائل حال است و مسائلی که در حال حاضر توسط فرد داره تجربه میشه، البته این به این معنا نیست که مسائلی که در گذشته بوده اهمیت داده نمیشه؛ اما در درجهی اول مسائل حال اهمیت بیشتری داره.
توی مسائل اولیه CBT افکار رو مورد بررسی قرار میده و هدف اون تفییر افکار ناکارآمد و غیر سودمند به افکار سودمند و کارآمد برای فرد است. برای مثال در نظر بگیرید که یک کارمندی جلسهای داره با رییساش و قبل از اون جلسه فکر میکنه که حتما خراب میکنه و حتما می فهمن که کارم رو خوب بلد نیستم انجام بدم، چه قضاوتی میخوان راجع به من بکنن، حتما آب روی من میره، حتما من اخراج میشم و… این برای فرد احساس اضطراب تولید میکنه و سودمند هم نیست و هم شاید باعث بشه که حتی کار و جلسهش رو هم خراب بکنه.
در واقع رویکرد شناختی رفتاری تبیین میکنه که چطور افکار ما احساسات و رفتار مارو تحت تاثیر قرار میدن و همین این فکار غیر سودمند و حتی ناکارآمد هستهی اصلی بسیاری از اختلالات بالینی مثل افسردگی و اضطراب است. چون شیوهی تفسیر فرد از اتفاقات بیرونی و تجربیاتش رو تغییر میده و تحت تاثیر قرار میده.
در نظر بگیرید یک مادر مضطرب با ۱۰ دقیقه دیر رسیدن فرزندش به منزل به این فکر میکنه که: وای الان فرزند من تصادف کرده! الان افتاده گوشهی خیابون! الان آمبولانس نرسیده! حتی ممکنه به صورت تصویر ذهنی این ها بیاید توی ذهنش که خودش رو ببینه توی بیمارستان از این اتاق به اون اتاق داره میره و یا حتی فراتر از این، تصویر این رو ببینه که فرزندش فوت کرده.
همهی اینا باعث میشه که یکسری نشانههای حتی بدنی رو تجربه کنه مثل احساس تنش، تپش قلب، تنگی نفس؛ همهی این نشانهها به صورت بدنیه و حتی میتونه در روابطش با دیگران هم تاثیر بگذاره.
در روند درمان، این فکار ناکارآمد مورد ارزیابی قرار میگیره و باعث میشن که فرد مجددا بر روی اونها بازبینی داشته باشه و اونها رو تغییر بده به افکار واقع بینانهتر و همین موضوع باعث بهبودی خلق میشه. در ابتدا کاهش نشانهها را داریم و در ادامه بهبودی پایدار تر میشه و رفتار هم بهبودی پایداری را خواهد داشت.
مسئلهی دیگری که گفتیم، درمان CBT مبتنی بر مهارت آموزی است؛ یعنی در طول جلسات یکسری تکنیکهای شناختی و یکسری تکنیکهای رفتاری به مراجع آموزش داده میشه، این تکنیکها نیاز به تمرین دارن و هم این تمرین روی تکنیکها باعث میشه که شیوهی تفکر و اون باورهای زیر بنایی این افکار تغییر پیدا کنه و در واقع ما خلق پایدار تر و بهبودی خلق رو در پی خواهیم داشت.
در واقع فرد مجهز میشه به یکسری تکنیک ها و یکسری مهارتها، تا در موقعیتهای بیرونی و موقعیتهای دشوار و چالش برانگیز احساسات منفی کمتری رو تجربه بکنه و بتونه اون هارو بهتر مدیریت بکنه.
? طراوت حیدری