گاهی سخت تلاش میکنیم اما به جایی نمیرسیم و نتیجهای نمیگیریم. گاهی با گذشت چندین سال تنها کمی پیشرفت در عملکرد و مهارتهای خود میبینیم و گاهی ذهنمان کاملا درگیر میشود که چگونه میتوانیم به اهداف و خواستههای خود در سالهای آینده برسیم اما راهی پیدا نمیکنیم. بسیاری از افراد تمام زندگی خود را در حال تغییر محل کار و شغل خود هستند و یا به سختی تلاش میکنند تا دستاوردهای بسیاری داشته باشند درحالیکه نتیجه مطلوب را کسب نمیکنند. اگر میخواهیم به اهدافی که در زندگی برای خود تعیین میکنیم برسیم، اولین گام، یعنی چگونگی تعیین هداف، پیش از هر چیزی اهمیت دارد. هدف مناسب هدفی است که بتوانیم توصیف مناسبی از آن ارائه کنیم. احتمالا تا به حال شعارهای بسیاری درمورد هدف شنیدهایم که توجه به آنها هیچگاه نتایج رضایتبخشی برای ما به همراه نداشته است. تحلیل رفتار متقابل به ما ابزارهایی برای رسیدن به اهداف ارائه میکند؛ اما پیش از هر چیزی بهتر است روش صحیح هدف گذاری را بیاموزیم.
یکی از روشهای مفید و کاربردی برای تعیین هدف که امروزه در دنیا به آن توجه بسیاری میشود روش SMART است. روش اسمارت را میتوان ابزاری برای اثربخشی و مدیریت زمان دانست.
هدف SMART چیست؟
کلمه SMART در واقع مخفف پنج ویژگی است و از حروف ابتدایی لاتین این کلمات برگرفته شده است. این ویژگیها عبارتند از مشخص بودن (Specific)، قابل اندازهگیری بودن (Measurable)، قابل دستیابی بودن (Achievable)، مناسب بودن (Relevant) و دارای محدودیت زمانی (Time-bound).
اگر هدفی که تعیین میکنید دارای این ویژگیها باشد، به شما دیدگاه و جهتی درباره آنچه میخواهید به آن دست یابید میدهد و این باعث میشود که احتمال دستیابی به خواستهتان، افزایش پیدا کند. هدفی که به خوبی تعیین شده باشد برای همه به آسانی قابل درک است. در ادامه به توضیح هر یک از ویژگیهای ذکرشده میپردازیم.
۱. مشخص بودن (Specific)
اهداف مبهم و کلی، مثل این که «میخواهم شغل بهتری داشته باشم.» تنها نشاندهنده این است که شرایط فعلی رضایتبخش نیست. در این مثال، واضح است که فرد از موقعیت شغلی خود در حال حاضر راضی نیست، اما خواسته تعیین شده برنامه خاصی را برای رسیدن به این نتیجه ارائه نمیدهد. هدف مشخص هدفی است که توضیحات کاملی درباره آن ارائه شده باشد، به طوری که افراد بدانند دقیقا چه انتظاری از خودشان دارند. هدف مشخص عمل، رفتار یا نتیجه قابل مشاهدهای را دربرمیگیرد. اگر در تعیین خواسته خود از معیار کمیتی خاصی مانند عدد یا درصد نیز استفاده کنیم، نتیجه دقیقتری خواهیم داشت.
هنگام هدف گذاری، برای تشخیص مشخص و واضح بودن آن میتوانیم سوالات زیر را از خود بپرسیم.
- دقیقا به چه چیزی میخواهم دست یابم؟
- چرا این هدف برای من مهم است؟
- چه منابع یا محدودیتهایی در راه رسیدن به خواسته من وجود دارند؟
در مثال بالا هدف مشخص میتواند اینگونه باشد: «من میخواهم در مدت مشخصی مهارتها و تجربههای لازم برای سرپرستی بخش فروش در شرکت را کسب کنم تا بتوانم به سمت سرپرست بخش فروش در شرکت برسم و تیم فروش خود را تشکیل دهم.»
۲. قابل اندازهگیری بودن (Measurable)
اهداف باید قابلاندازهگیری باشند؛ زیرا اگر بتوانیم سیر پیشرفت خود را ببینیم انگیزه بیشتری برای ادامه راه خواهیم داشت. سنجش میزان پیشرفت به شما کمک میکند تا متمرکز بمانید، به موعدی که برای خود تعیین کردهاید برسید و هر قدم که به هدف نهایی خود نزدیک میشوید هیجان را احساس کنید. برای تشخیص قابل اندازهگیری بودن خواسته خود میتوانید سوالات زیر را از خود بپرسید:
- چقدر؟ چند عدد؟
- چگونه میتوان این هدف را اندازهگیری کرد؟
- از کجا بدانم که به آنچه میخواهم رسیدهام یا خیر؟
در مثال بالا اندازهگیری مراحلی که در رسیدن به آنچه میخواهید، که سرپرستی بخش فروش شرکت است، در مدت زمان مشخص، کمککننده خواهد بود. مثلا میتوانید شرکت در کلاسها و دورههای آموزشی و کسب مهارتهای لازم برای سرپرستی بخش فروش را در طی پنج سال اندازهگیری کنید و با پایان هر دوره به میزان خاصی به هدف خود نزدیک شدهاید.
۳. قابل دستیابی بودن (Achievable)
برای اینکه بتوانید در رسیدن به اهداف خود موفق باشید، اهداف شما باید قابل دستیابی باشند. در حقیقت اهداف خوب میتوانند شما و تواناییهایتان را به چالش بکشند اما در نهایت برای اینکه نتیجه حاصل شود، هدف باید «ممکن» باشد. وقتی خواسته قابل دسترسی برای خود معین میکنید، میتوانید فرصتها و منابعی که در اختیار دارید تا شما را به هدف نزدیکتر کنند، بررسی کرده و از آنها استفاده کنید. فرض کنید درآمد ماهیانه شما ۱ میلیون تومان است و پساندازی ندارید. اگر خواسته شما این باشد که تا شش ماه آینده خانهای به قیمت ۵۰۰ میلیون تومان بخرید، هدف شما قابل دستیابی نخواهد بود و این شما را ناامید میکند. برای تشخیص قابل دستیابی بودن خواسته خود میتوانید این سوالات را از خود بپرسید:
- چگونه میتوانم به این هدف برسم؟
- آیا این هدف با توجه به شرایط موجود واقعگرایانه است؟
در مورد مثال بالا میتوانید از خود بپرسید که با وجود تجربه و مهارتهایی که تا امروز کسب کردهاید آیا توسعه مهارتهایتان برای رسیدن به سمت سرپرستی واقعگرایانه هست یا خیر؟ آیا برای تمرین و کسب مهارت زمان کافی دارید؟ آیا منابع مورد نیاز در دسترس شما هست و آیا میتوانید از پس مخارج این کار برآیید؟
۴. مناسب بودن (Relevant)
در اینجا باید بسنجید که آیا این خواسته واقعا برای شما اهمیت و اولویت دارد و آیا در راستای سایر اهداف شما و آنچه میخواهید در زندگی به آن دست یابید هست؟ همه ما برای دستیابی به اهدافمان نیاز به حمایت و همراهی داریم. آیا این هدف آنقدر برای ما مهم هست که برای دریافت این حمایت و همراهی تلاش کنیم؟ پس هنگام تعیین هدف به این نکته توجه کنید که مسئول رسیدن به این هدف شما هستید و از خود بپرسید که آیا واقعا این مسئولیت را میپذیرید یا خیر.
برای تشخیص مناسب بودن هدف باید پاسخ شما به این سوالات درمورد هدفتان مثبت باشد.
- آیا ارزشش را دارد؟
- آیا الآن زمان مناسبی برای این کار است؟
- آیا این هدف با نیازها و تواناییهای من سازگار است؟
- آیا من میتوانم به این هدف برسم؟
- آیا بستر اجتماعی و اقتصادی مناسبی برای رسیدن به این هدف برای من وجود دارد؟
مثلا برای اینکه سرپرست بخش فروش شوید آیا به این فکر کردهاید که واقعا فرد مناسبی برای این موقعیت شغلی هستید؟ آیا این هدف با دیگر اهدافتان در زندگی سازگار است؟ مثلا اگر میخواهید تشکیل خانواده دهید آیا زمان مناسب برای رسیدگی به امور خانواده و کسب مهارت برای رسیدن به این موقعیت شغلی را دارید؟
۵. داشتن محدودیت زمانی (Time-bound)
هر هدفی نیاز به یک تاریخ موعد و مهلت دارد تا بتوانید روی آن تاریخ تمرکز کنید و تلاشهای خود را با آن هماهنگ کنید. این ویژگی هدف کمک میکند تا قدمهای رسیدن شما به هدف از کارهای کوچک و کماهمیت روزمره اولویت بیشتری داشته باشد.
این سوالات به شما کمک میکند تا مهلت مناسبی برای هدف خود تعیین کنید:
- چه زمانی به هدفم میرسم؟
- طی ۶ ماه آینده چه کارهای میتوانم انجام دهم؟
- طی ۶ هفته آینده چه کارهایی میتوانم انجام دهم؟
- امروز چه کاری میتوانم انجام دهم؟
درمورد مثال بالا قبل از شروع میتوانید به این فکر کنید که کسب مهارتهای مورد نیاز چه مدت قرار است طول بکشد؟ همانطور که هدف باید واقعگرایانه باشد، مهلتی که به خود برای رسیدن به آن هدف میدهید هم باید واقعگرایانه باشد. میتوانید برای رسیدن به یک هدف بلندمدت طولانی مدت هدفهای کوتاهمدت با زمانبندی مشخصص تعیین کنید که در راستای رسیدن به خواسته اصلی شماست.
در برخی از منابع دو حرف دیگر نیز به انتهای این کلمه اضافه شده و این متد را با نام SMARTER معرفی میکنند؛ که دو حرف انتهایی از کلمات Evaluation به معنای ارزیابی و Reviewable به معنای قابل بازبینی برگرفته شده است.
شاید تا به حال اهداف و رویاهای بسیاری برای خود داشتهاید که هرگز نتوانستید به آنها جدی فکر کنید و میپندارید که هرگز به آنها نمیرسید. مثلا شاید سالهاست که به سفر به دور دنیا فکر میکنید اما هرگز پول و زمان کافی برای این کار ندارید. شاید بهتر باشد که هدفهای خود را به هدفهای SMART تبدیل کنید و با این کار دلیل اینکه چرا تا به حال نتوانستید به برخی اهدافتان برسید را نیز پیدا کنید. با هدفگذاری درست میتوانید رویاهای خود را به هدف و در نهایت به واقعیت تبدیل کنید.
مترجم: نغمه صیامی