شاید جالب باشد این مطلب را با ذکر این نکته شروع کنیم که با گذشت نزدیک به ۱۳۰ سال از پیدایش روانکاوی، هنوز بسیاری از مردم در نقاط مختلف جهان تعریف درستی از آن ندارند و نمیدانند در روند آن چه رخ میدهد. بسیاری آن را روشی منسوخ میدانند. برخی افراد این تصور را دارند که در روانکاوی هیپنوتیزم رخ میدهد و حتی برخی (به خصوص در ایران) میپندارند که «روانکاوی خطرناک است و نه تنها به آدم کمک نمیکند، بلکه حال انسان را بدتر هم میکند.».
در این مطلب تنها سعی داریم تعریف ساده و مختصری از «درمان روانکاوی» یا رواندرمانی تحلیلی ارائه دهیم و وارد مباحث و نظریات روانکاوی نشدهایم. همچنین بد نیست بدانیم که روانکاوی تنها به روانکاوی کلاسیک یا به اصطلاح روانکاوی فرویدی محدود نمیشود و شامل زیر شاخههای متعددی چون روانشناسی تحلیلی، روانشناسی ایگو، روانشناسی سلف، روانشناسی فردنگر، روانشناسی روابط موضوعی و … میشود، که در این مطلب به آن ها پرداخته نشده است؛ چرا که هدف از این مطلب، صرفا آشنایی با کلیات و نفس روانکاوی و همچنین آشنایی با روش و طول درمان آن است.
روانکاوی (رواندرمانی تحلیلی) چیست؟
روانکاوی یا روانتحلیلگری یکی از شاخههای روانشناسی است. برخی آنرا یکی از رویکردها و شیوههای رواندرمانی نیز میدانند. هرچند که ژاک لاکان پزشک، فیلسوف و روانکاو برجسته فرانسوی، مخالفت خود را با این تعریف بارها در متون مختلف ابراز کرده و روانتحلیلگری را یک روش ورای رواندرمانی دانسته و به نوعی آنرا قطعیترین نوع درمان میداند.
تفاوت بین روانپزشک و روانشناس را اینجا بخوانید.
در روانکاوی، تاکید بر اصل تداعی آزاد است. تداعی آزاد تکنیکی است که مراجع هرآنچه به ذهنش میرسد را بدون هرگونه خودسانسوری، جهت دادن و یا کنترل بیان میکند و به این وسیله تعارضات ناخودآگاه فرد، به سطح خودآگاه میرسند. مهم نیست فکری که به ذهن مراجع خطور کرده مربوط به صحبتهای اولیهاش باشد یا نه. همانطور که گفته شد هر فکری که به ذهن خطور میکند بهتر است در جلسه درمان مطرح گردد. مراجع در جلسه درمان ممکن است به دلایل مختلفی دست به خودسانسوری بزند و حقایقی را درمورد خود پنهان کند. مثلا ممکن است با خود فکر کند حرفهایش مسخره، نامربوط، غیرمنطقی یا حتی شرمآور است. او همچنین ممکن است دست به سانسور خاطرات دردناک خود بزند. تداعی آزاد کار آسانی نیست، چرا که ما معمولا در هنگام صحبت کردن تلاش میکنیم تمرکز کنیم تا رشته کلام از دست نرود و به موضوعات پراکنده نپردازیم؛ درحالی که در اتاق درمان، سعی بر این است که چنین اتفاقی نیفتد.
درمان روانکاوی
درمان روانکاوی درمانی طولانی مدت با شیب ملایم و در عین حال عمیق است که ممکن است چندین سال به طول بیانجامد. روانکاوان معتقدند همانطور که روان انسانها طی سالهای متمادی شکل گرفته است، طی چندین سال نیز ممکن است دچار تغییراتی عمیق و پایدار شود. اگر شخصی به دلیل مشکلی خاص و حاد و به اصطلاح امروزی اورژانسی (برای مثال کسی که با طلاق احتمالی رو به روست) میخواهد از درمانگر، کمک و مشاوره بگیرد، این شیوه درمانی در آن برهه زمانی به وی توصیه نمیگردد. اما میتوان از دیگر رویکردهای رواندرمانی استفاده کرد.
هر روانکاو قوانینی دارد که معمولا در جلسه اول درمان به مراجع گفته میشود. در صورتی که مراجع این قوانین را بپذیرد، جلسات ادامه مییابد. برخی قوانین نیز ممکن است در جلسه اول مطرح نشود و تنها در صورت پیشامد با توجه به شرایط منحصر به فرد هر مراجع به وی گفته شود.
روانکاو در اتاق درمان بیشتر «شنونده» است. در حقیقت روند این رویکرد درمانی را میتوان اینگونه توصیف کرد: روانکاوی مسیر کشف خود، در حضور ناظری است که کنار ما و همراه ماست، نه در مقابل ما یا در جایگاه فردی که پاسخ مسائل در دست اوست. روانکاو فردی است که با استفاده از پرسشها و تعبیرهای به موقع خود، به مراجع کمک میکند تا خود را کشف کند.
فضای روانکاوی به «مبهم بودن» شناخته میشود. ممکن است این ابهام برای برخی افراد اضطرابآور باشد؛ اما روانکاوی به خودی خود ترسناک یا خطرناک نیست. معمولا این اضطراب ریشه در ناخودآگاه افراد دارد و فرآیند درمان میتواند به ما در کشف دلیل این اضطراب کمک کند.
برخی مراجعین با رسیدن به برههای از درمان مضطرب شده و ممکن است با خود فکر کنند که نه تنها حالشان بهتر نشده بلکه بدتر هم شدهاند. در واقع اضطراب در فرد افزایش یافته و این نشان میدهد که او به تعارضات نزدیک شده است. زیگموند فروید میگوید، هرگاه مقاومت به اوج خودش رسید، احتمالا به جواب اصلی سوال نزدیک شدهایم. پس مراجع باید بداند این حال ناشی از اضطراب و این فکر که بهتر است درمان را قطع کند، بخشی از روند درمان اوست و تنها مقاومتی است که نشان میدهند او در قسمت مهمی از روند درمان قرار دارد. برخی در این مرحله درمان را قطع کرده، تا مدتها با اضطراب خود دست و پنجه نرم میکنند. آن ها با خود میگویند «روانکاوی فقط حال آدم را بدتر میکند»، در صورتی که اگر درمان را ادامه میدادند وضع این چنین نمیماند و در نهایت اضطراب فروکش میکرد.
شاید بتوان گفت اساس روانکاوی حول محور این کلمه میچرخد: «ناخودآگاه».
به عبارت دیگر، روانکاوی علمی برای پرداختن عمیقتر و با تمرکز بیشتر بر بخش ناخودآگاه است. ناخودآگاه بخشی بسیار قدرتمندتر از بخش خودآگاه انسان است که بر بسیاری از رفتار، افکار، احساسات، باورها، انگیزهها، هیجانات و به طورکلی هر آنچه که در زندگی از سوی ما رخ میدهد، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تاثیرگذار است. زیگموند فروید، پایهگذار و پدر علم روانکاوی در روند درمان از ابزارهایی چون تداعی آزاد، تفسیر و تحلیل رویا، مقاومت، انتقال، لغزشهای کلامی، فراموشیها و … برای نزدیک کردن فرد به ناخودآگاه استفاده میکرد. امروزه هم در روانکاوی کلاسیک درمانگران از همین اصول و روشها استفاده میکنند.
شاید پس از خواندن این مطلب همچنان سوالهایی درمورد اینکه روانکاوی چگونه در زندگی و رفتار ما تغییر ایجاد میکند، در ذهن داشته باشید. شاید فروید به همین دلیل است که میگوید هرچقدر هم در زمینه ناخودآگاه پژوهش کنیم یا کتب متعددی در مورد آن بخوانیم، تا زمانی که مورد تحلیل قرار نگیریم، به درک ملموسی از آن دست نخواهیم یافت.
نویسنده: شایان متین – رواندرمانگر