رفتاردرمانی دیالکتیکی (Dialectical Behavioral Therapy یا به اختصار DBT) نوع خاصی از درمانهای شناختی-رفتاری است که با ظهور موج سوم رفتارگرایی در روانشناسی پدید آمد.
موج اول رفتارگرایی مبتنی بر مهارتآموزی، مواجههسازی و شرطیسازی بود. آرون بک، آمریکایی، با تاکید بر اهمیت شناخت باورها، افکار و نگرش افراد در جهت بهبود اختلالات روانی و تعارضها، درمان شناختی – رفتاری (CBT) را پایهگذاری کرد و موج دوم رفتارگرایی را آغاز کرد. در موج سوم، رفتارگرایان مولفههای ذهنآگاهی و پذیرش را نیز به درمانها شناختی –رفتاری اضافه کردند و رویکردهای درمانی مانند ACT، MBCT، DBT و غیره را ابداع کردند.
در این مطلب به رفتاردرمانی دیالکتیک (DBT) و اثربخشی آن میپردازیم و تلاش میکنیم روندی که این رویکرد درمانی در درمان و بهبود افراد پیش میگیرد را به طور خلاصه شرح دهیم.
رفتاردرمانی دیالکتیک ابتدا در دهه ۸۰ میلادی توسط مارشا لینهان به قصد درمان افراد دارای اختلال شخصیت مرزی (Borderline Personality Disorder) ابداع شد؛ اما با گذشت زمان مشاهده شد که رفتاردرمانی دیالکتیک در بهبود و رشد شخصیت افرادی که هیچگونه اختلالی برای آنها تشخیص داده نشده؛ اما دچار تعارضات و مشکلاتی در زندگی شخصی خود هستند نیز میتواند بسیار مفید و موثر باشد. به طور مثال افرادی که از آشفتگی بسیار رنج میبرند و تجربه و مدیریت هیجانات برای آنها سختتر از حالت معمول است، افرادی که مدام در شناخت باورهایشان تعارض را تجربه میکنند، افرادی که برقراری ارتباط موثر با اطرافیان برایشان مشکل است، افرادی که تفکر صفر و یکی در آنها شدت بسیاری دارد و در روند معمول تفکر آنها اختلال ایجاد میکند و…
رفتاردرمانی دیالکتیکی چیست؟
رفتاردرمانی دیالکتیکی یک رویکرد درمانی شناختی- رفتاری است که بر جنبههای روانی-اجتماعی درمان تاکید دارد. بر اساس نظریه مبنای این رویکرد که آن را با عنوان نظریه زیستی – اجتماعی میشناسیم: :«برخی از افراد مستعد آن هستند که به برخی از موقعیتهای هیجانی به شیوهای شدید و نامعمول واکنش نشان دهند. موقعیتهایی که بیشتر در روابط عاطفی، خانوادگی یا دوستانه یافت میشوند.» طبق نظریه رفتاردرمانی دیالکتیک: «سطح برانگیختگی برخی افراد در چنان موقعیتهایی و در مقایسه با میانگین مردم سریعتر افزایش پیدا میکند، به سطح بالاتری از تحریک هیجانی میرسد و مدت زمانی بیشتری طول میکشد تا به سطح برانگیختگی پایه باز گردد.»
افراد دارای اختلال شخصیت مرزی، نوسانات شدیدی در هیجاناتشان تجربه میکنند، موارد بالا را با شدت بیشتری تجربه میکنند و دنیا را کاملا سیاه و سفید میبینند. اما بسیاری از افراد هستند که شخصیت مرزی ندارند اما همه این موارد با شدت کمتری تجربه میکنند و این تجربه به هر حال میتواند در روند زندگی روزمره و روند رشد شما اختلال ایجاد کند.
بر اساس نظریه زیستی – اجتماعی، آسیبپذیری به این شکل هم میتواند مقولهای زیستشناختی باشد و هم در اثر محیطی که فرد در آن رشد کرده است پدید آمده یا تشدید شود که این محیط را در رفتاردرمانی دیالکتیکی با عنوان «محیط نامعتبرساز» میشناسیم.
محیط نامعتبرساز که بسیاری از افراد در خانوادههای خود آن را تجربه میکنند، محیطی است که در آن دیگران احساسات و هیجانات شما را درک نمیکنند، به رسمیت نمیشناسند و آنها را نامعتبر میکنند. به عنوان مثال مادری که با مشاهده گریه فرزندش به او میگوید: «این که ناراحتی نداره!»
البته که توضیح محیط نامعتبرساز و موارد متفاوتی که در مقوله محیط نامعتبرساز قرار میگیرند، بسیار گسترده است و در این مقال نمیگنجد. اما به هر حال اگر شما نیز خود را از آن دسته افرادی میبینید که در محیطی نامعتبرساز رشد کردهاید و امروز هیجانات خود را نمیشناسید و مدیریت این هیجانات را نیاموختهاید، مهارتهای DBT میتواند برایتان موثر واقع شود.
رفتاردرمانی دیالکتیک که بر پایه مهارتآموزی است، با آموزش مهارتهای مورد نیاز به افراد، به آنها کمک میکند تا شدت موارد ذکر شده در بالا را کاهش دهند و نگاهشان به دنیا و به زندگیشان به واقعیت موجود، نزدیکتر شود. مثل تغییر این تفکر که «کسی من رو دوست نداره» یا «من عجیب و غریبم که تو این موقعیت عصبانی شدم» به تفکر مبتنی بر واقعیت؛ مثلا اینکه «با اینکه اون فرد با اون کارش به من احساس طردشدگی داد، اما کارهای زیادی هم انجام داده که نشون میده من رو دوست داره!» و «این موقعیت خیلی عصبانیکنندهست و من حق دارم عصبانی بشم؛ همونطور که هر کسی جای من بود، ممکن بود که عصبانی بشه.
رفتاردرمانی دیالکتیک در محیط درمانی اعتباردهندهای اتفاق میافتد که دقیقا برخلاف محیط نامعتبرساز همیشگی به ما اجازه ابراز و تجربه هر احساس و افکاری را داده و به ما کمک میکند که با این احساس امنیت، به آرامی مهارتهای لازم برای تنظیم هیجاناتمان را بیاموزیم.
ویژگیهای رفتاردرمانی دیالکتیک
این رویکرد درمانی سه ویژگی اصلی دارد که آن را از برخی دیگر از رویکردهای درمانی متمایز میسازد.
۱. حمایتمدار است: DBT به فرد کمک میکند تا تواناییها و نقات قوتش را بهتر ببیند و باور کند و در نتیجه احساس بهتری نسبت به خودش و زندگی پیدا کند.
۲. مبتنی بر شناخت است: برخی باورها و فرضیات در ذهن ما نهایده شدهاند که ممکن است با واقعیت تعارض داشته باشند. این باورها و نگرشها زندگی را برای ما سخت میکنند. DBT این باورها را به چالش میکشد و شیوههای متفاوتی برای فکر کردن، زندگی کردن و تفکر ارائه میکند که باعث میشود زندگی کمی آسانتر شود.
۳. مبتنی بر مشارکت است: رفتاردرمانی دیالکتیک نیازمند توجه مداوم به رابطه بین درمانگر و مراجع است و تنها در این صورت اثربخشی کافی را خواهد داشت. در DBT افراد توسط درمانگر ترغیب میشوند تا درباره مشکلاتشان صحبت کنند و برای رفع این مشکلات به دنبال راه حلهایی بگردند و در این مسیر درمانگر نیز به او کمک خواهد کرد. DBT از رویکردهایی است که مراجع طی آن باید تکالیف هفتگی گوناگونی انجام دهد و مهارتهای آموزشدادهشده را به اندازه کافی تمرین کند. یکی از روشهای مناسب برای یادگیری مهارتهای رفتاردرمانی دیالکتیکی این است که افراد روشهای مختلف را در تعاملهای متفاوت با دیگران تمرین کند؛ به همین دلیل این رویکرد از رویکردهایی است که به صورت گروهی نیز برگزار میشود و جلسات مهارتآموزی گروهی میتوانند بسیار کمککننده باشند.
رفتاردرمانی دیالکتیک میتواند به دو شیوه اصلی برگزار شود:
۱- جلسات انفرادی هفتگی: در این جلسات که معمولا طول آنها مانند سایر رویکردهای درمانی بین ۴۵ دقیقه تا یک ساعت است، بیشتر تمرکز بر رابطه بین مراجع و درمانگر است و مراجع حین جلسات به رفتارهای مخرب و آسیبرسان خود و پیامدهای آن میپردازد. در این جلسات میتوان درباره کیفیت زندگی و تلاش برای بهبود آن نیز صحبت کرد. درمانگر در جلسات فردی به مراجع کمک میکند تا احترام به خود و عزت نفسش را افزایش دهد و در کنار انجام تکالیف و تمرینهای مورد نیاز، مهارتهای DBT را نیز بیاموزد و در زندگی خود پیاده کند.
۲- جلسات گروهی هفتگی: جلسات گروهی عموما ۲ ساعته هستند و با سرپرستی و راهنمایی یک درمانگر آموزشدیده اداره میشوند. در این جلسات افراد گروه در تعامل با یکدیگر و درمانگرشان، مهارتهایی را در چهار حوزه یاد میگیرند: ذهنآگاهی (توجهآگاهی یا Mindfulness)، ارتباط موثر یا اثربخشی بینفردی، تنظیم هیجان، تحمل پریشانی.
مهارتهایی که در DBT میآموزیم:
۱. ذهنآگاهی (Mindfulness)
مهارت ذهنآگاهی معمولا اولین مهارتی است که در جلسات DBT آموزش داده میشود؛ چرا که پیشنیازی برای سایر مهارتها است. هدف از یادگیری مهارت ذهنآگاهی افزایش آگاهی از زمان حال است و هرآنچه که در زمان حال جریان دارد؛ اعم از واقعیت جهان بیرونی، حالتهای فیزیکی بدنمان و احساسات و افکاری که ذر ذهن ما جریان دارند. در ذهن آگاهی یاد میگیریم که مشاهده کنیم، توصیف کنیم و سهیم شویم؛ البته در مرحله بعد آموزش میبینیم که این مهارتها را بدون قضاوت کردن و به شکلی اثربخش انجام دهیم.
۲. ارتباط موثر
با کمک مهارت ارتباط موثر میتوانیم یاد بگیریم که هدف خود را در هر ارتباطی روشن و واضح ببینیم و در راستای این هدف قدم برداریم. با مشخص شدن هدف ما خواهیم دانست که روابط چه مشکلی دارند و یاد میگیریم تا روابط ناسازگار را به سمتی موثر پیش ببریم و روابطی که امکان ترمیم آنها وجود ندارد را ترک کنیم. تواناییهایی که با یاد گرفتن این مهارت میتوانیم کسب کنیم؛ نه گفتن، قاطع بودن، درخواست کردن و ابراز احساس و نیازهایمان است.
۳. تنظیم هیجان
در ابتدا گفتیم که DBT به افرادی کمک خواهد کرد که عموما هیجانات را شدیدتر از حد معمول تجربه میکنند و در تنظیم و مدیریت هیجانات خود دچار مشکل هستند. طی این مهارت ما هیجانها را بهتر خواهیم شناخت و یاد میگیریم که آنها را نامگذاری کنیم و بتوانیم از هم تفکیک کنیم، آسیبپذیری خود را در برابر هیجانات کاهش دهیم، نسبت به هیجانهایی که در طول روز تجربه میکنیم ذهنآگاه و پذیرا باشیم و در نهایت بتوانیم هیجانها را متناسبتر با موقعیتها تجربه کنیم.
۴. تحمل پریشانی
رفتار درمانی دیالکتیک بر یادگیری کنارآمدن با درد و دشواری تأکید میکند و در اینجا مسیر متفاوتی نسبت به برخی از رویکردهای درمانی پیش میگیرد که بر تغییر موقعیتهای تنشزا تاکید دارند.
مهارتهای تحمل پریشانی بهطور طبیعی نتیجهی گسترش ذهنآگاهی هستند. فرد در DBT میآموزد که باید توانایی پذیرش موقعیت کنونی و همچنین وضعیت فعلی خودش را بدون پیشداوری و قضاوتکردن، کسب کند. او باید بتواند مرز بین تلاش برای تغییر و پذیرش موقعیت کنونی را بهتر درک کند. البته دقت کنید که منظور از پذیرش بدون قضاوت، تأیید وضعیت نیست. هدف از مهارت تحمل پریشانی، کنارآمدن با بحرانها و گذر از آنها با پذیرش رخدادهای زندگی است؛ رخدادهایی که تغییر دادن آن از کنترل ما خارج است.
رفتاردرمانی دیالکتیکی و مهارتهایی که به صورت گروهی در آن می آموزیم میتواند برای بهبود کیفیت زندگی به طور کلی، کاهش رنج ناشی از هیجانات شدید و بهبود نگرش هر فردی به دنیای بیرونی و دنیای درونی خودش مفید باشد. در پایان توضیح این رویکرد نیز مانند سایر رویکردهای درمانی تاکید میشود که لازم نیست حتما به احتلال روانی خاصی دچا رباشیم یا برچسبی داشته باشیم تا از رواندرمانی برای بهبود کیفیت زندگی خود کمک بگیریم؛ بلکه ما در هر سطحی که باشیم، میتوانیم به رشد و بهبود بیشتری دست یابیم.
برای شرکت در جلسات گروهی رفتاردرمانی دیالکتیکی در پندار، با ما تماس بگیرید.
نوشته نغمه صیامی
کارشناس ارشد رواشناسی